به گزارش دبیرخانه طرح ملی توسعه مشاغل خانگی خوزستان، زهره صالحی، کارآفرینی ۴۳ ساله است که در کارگاه خود لباسهای نظامی و صنعتی را با برند «مطهره» تولید میکند. به مناسبت روز زن ایکنای خوزستان، با او درباره زندگی پر فراز و نشیبش تا رسیدن به موفقیت به گفتوگو نشسته است که در ادامه میخوانیم:
از زندگی خودتان بگویید
از نوزده سالگی شروع به یادگیری خیاطی کردم. ابتدا گلدوزی آموختم و بعد از اینکه به گلدوزی مسلط شدم، خیاطی را هم یاد گرفتم و بلافاصله شروع به کار کردم. در همان نوزده سالگی صاحب فرزند شدم. در خواب دیدم که به علی بن مهزیار رفتهام و با یک چمدان از آنجا خارج میشوم، در حالی که یک پسر باردار هستم و اسمش را هم مهزیار گذاشتهام. پس از چند سال خدا یک دختر هم به ما داد. در کنار خیاطی، ۱۰ سال هم راننده سرویس مدارس بودم. پس از آن دیگر در خانه خیاطی نکردم و پنج سال هم مربی خیاطی بودم.
جرقه فعالیت اقتصادی چگونه به ذهنتان رسید؟
در سال ۹۴ با مشکلات اقتصادی که کل کشور با آن مواجه بود، شرکتی که همسرم در آن کار میکرد ورشکست شد. حقوق ساعتیام نیز به دلیل شرایط اقتصادی پایین آمد و ما در شرایطی قرار گرفته بودیم که چرخه زندگیمان نمیچرخید، مجبور شدم که دوباره کار خیاطی در خانه را شروع کنم.
پیش از این شرایط خانه قبلی خود را تغییر دادیم و خانه بزرگتری را خریداری کردیم و حالا با این شرایط حتی فرش را هم نمیتوانستیم تهیه کنیم.
فعالیتتان را چگونه آغاز کردید؟
وقتی کار در خانه را شروع کردم، تصمیم گرفتم که لباس فرم مدارس بدوزم. ابتدا به عنوان نمونه کار به تعداد دانشآموزان دو کلاس لباس دوختم. اندازه لباسها را متناسب با سایز دخترم که آن موقع سوم ابتدایی بود، در نظر گرفتم و به مدرسهای که دخترم در آن تحصیل می کرد بردم. مدیر مدرسه پذیرفت و درخواست کرد تا برای کل مدرسه لباس بدوزم.
پس از اذان مغرب برای اندازهگیری لباسها به حسینیهای میرفتم، والدین و فرزندانشان برای اندازهگیری به آنجا میآمدند و پس از آن در خانه بُرش میزدم و تا صبح خیاطی میکردم و بعد از ظهر همان روز در پلاستیک میگذاشتم و به حسینیه میبردم. در اصل من یک دستفروش بودم، ولی به جای خیابان در حسینیه تولیدات خودم را میفروختم. در همین شرایط، ماشینم را هم دزدیدند. حالا دیگر حتی وسیله ایاب و ذهاب هم نداشتم.
سختیهای راه تا رسیدن به ثبات را توضیح دهید و بگویید چگونه این مسیر را به سلامت طی کردید؟
از بیست و چهار ساعت روز فقط سه ساعت میخوابیدم. آنقدر که به این پول نیاز داشتم از بیخوابی اشک میریختم و خیاطی میکردم. تنها چیزی که باعث میشد ادامه دهم، ایمان و راز و نیاز با خدا بود. با خدا حرف میزدم و از او درخواست کمک میکردم. دعای توسل گوش میدادم. در آن لحظات حس میکردم هیچکس را جز خدا ندارم و با وجود خستگی فراوانم خدا را شکر میکردم که حداقل توانایی این را دارم که کار کنم و دستم جلوی کسی دراز نشود. دو فرزند داشتم و باید خرج و مخارج آنها و خانه را هم تأمین میکردم، بعد از ورشکستگی شرکت، همسرم درآمد زیادی نداشت. بسیاری از شبها با چرخ خیاطی درد و دل میکردم تا کمی آرامتر شوم.
روزی در شرایط سختی به سر میبردم و واقعاً ناامید بودم، همسرم یک قاب عکس برای من خریده بود که روی آن نوشته بود: «به خودت برای این همه راهی که آمدی افتخار کن و برای ادامه راهی که میخواهی بروی، ایمان داشته باش.» او به من گفت: هرگاه احساس کردی خستهای این جمله را با خودت مرور کن. حالا این قاب و این چرخ خیاطی را در کارگاه گذاشتهام تا وقتی خیلی خسته و ناامید هستم، آن را نگاه کنم و یادم بیفتد که سختی که اکنون میکشم به اندازه آن روزها نیست. آن روزها من برای به دست آوردن مبلغی ناچیز اشک میریختم و کار میکردم.
در حال حاضر شرایط شما چگونه است و چه احساسی دارید؟
خودم را مثل یک درخت پُربار تصور میکنم که هر چه در کار موفقتر شوم، خمیدهتر میشوم. اینگونه تصور میکنم تا یادم بماند نباید مغرور شوم. هر چه بیشتر بگذرد به کارکنان خود بیشتر احترام میگذارم، همیشه یادم میماند که دست افراد نیازمند را بگیرم و کارگاه من به روی افراد نیازمند باز است چون روزی بود که خودم بسیار نیازمند بودم. همیشه سعی میکردم که خودم مشکلاتم را حل کنم و همین موضوع باعث شد تا کارم را متوقف نکنم.
در زندگیم خیلی سختی کشیدم و هیچوقت خم به ابرو نیاوردم. ولی اگر این سختی نبود این راه را ادامه نمیدادم. این را میدانم که هیچکس غیر از خودم نمیتواند این کار را انجام دهد و تنها کسی که در این راه میتواند کمکم کند خداوند است. بارها احساس کردهام که خداوند واقعاً صدای من را میشنود. تاکنون هر چه که از خدا خواستهام همیشه به من داده است. همیشه از او میخواهم که هرچه صلاح است بشود و همین هم میشود.
این دعایی است که همیشه زمزمه میکنم: «خدایا بابت دادهها و ندادههایت سپاسگزارم؛ چون دادههایت نعمت و ندادههایت حکمت است». بندهای هستم مانند دیگر بندههای خدا، ولی باورش دارم. یک دفترچه شکرگزاری دارم و برای کوچکترین چیزها خدا را شکر میکنم؛ خدایا شکرت برای اینکه از خواب بیدار شدم و خدا را شکر برای آسمان زیبایت.
من هر روز تصور میکردم که در کارگاه بزرگ خودم قدم میزنم. برای خودم بهترینها را تصور میکردم؛ آدم باید به تواناییهایش باور داشته باشد و برای به دست آوردن خواستههایش تلاش کند. به موفقیت رسیدن سختیها و لذتهای بسیاری دارد.
پدرم با کار کردن من مخالف بود. چون دوستم دارد، معتقد بود که سختی میکشم و چون فقط سختیهای کارم را میدید، من را باور نداشت. به او گفته بودم که روزی دخترت را به عنوان کارآفرین در تلویزیون نشان میدهند. میگفت: این دختر برای خودش خیالبافی میکند.
در آن اوایل برای توسعه کارم و برای اینکه بتوانم لباس فرم مدارس را بدوزم باید مجوز گرفته و مغازه اجاره میکردم. در کنار مغازه برادر بزرگترم یک مغازه اجاره کردم. شبانهروز در مغازه کار میکردم. همیشه اولین نفری بودم که وارد پاساژ میشدم و آخرین نفر از آنجا خارج میشدم. از آنجایی که بسیجی بودم، بسیج سازندگی وقتی متوجه فعالیتهایم شد، خواستند با من مصاحبه کنند.
پدرم هر روز به مغازه برادرم میآمد و کنارش مینشست، از او خواستم که نگذارد پدرم روز مصاحبه به مغازهام بیاید. دوست داشتم که از تلویزیون ببیند. در حین مصاحبه لنز دوربین رو به روی من بود که پدرم وارد مغازهام شد، همین که پدرم من را دید، اشک حلقه شده در چشمانش را دیدم، پدرم سرش را انداخت پایین و رفت. چند روز بعد در هفته بسیج مصاحبهام از تلویزیون پخش شد، پدرم با من تماس گرفت و با ذوق گفت: آقا جان، فیلمت دارد از تلویزیون پخش میشود.
دو سال بعد پس از آنکه سوله کارگاهم را افتتاح کردم و سردار سلیمانی، رئیس سازمان بسیج مستضعفین و سردار شاهوارپور برای افتتاح آمدند، وقتی به خانه برگشتیم پدرم برای من از جایش بلند شد و من را بوسید. آنجا بود که فهمیدم پدرم من را باور کرده و این برای من بسیار با ارزش است.
حالا از خدا میخواهم به من توانایی دهد که در ادامه راه هم موفق باشم و دست خیلیها را بگیرم. کار تولید بسیار درآمدزا است، ولی چیزی که اکنون برای من مهم است، کمک به آدمهایی شبیه به خودم است.
گفتنی است؛ زهره صالحی پیشران طرح ملی توسعه مشاغل خانگی خوزستان هستند و کارفرمای طرح وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و مجری طرح جهاددانشگاهی است. همچنین وی از اداره تعاون، کار و رفاه اجتماعی خوزستان وام دریافت کرده است.
طرح ملی توسعه مشاغل خانگی با هدف ایجاد اشتغال برای ۵۴ هزار نفر از سوی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی به جهاد دانشگاهی واگذار شده و سازمان جهاددانشگاهی خوزستان نیز با سهمیه ۲۵۰۰ نفر، مجری این طرح در استان است.
معاونت آموزش و کارآفرینی جهاد دانشگاهی
(۰۲۱) ۶۶۷۴۷۷۴۷